سلام علیکم.
جناب سرهنگ جانباز علی شهبازی یکی از رزمندگان لشکر 21 حمزه هستند که در حوادث کردستان حضوری داوطلبانه داشته و از اولین روز جنگ در مناطق عملیاتی مشغول نبرد با عناصر ارتش متجاوز عراق بودهاند و در عملیات 21/4/1367 ریاست رکن یکم گردان 785 پیاده تیپ1 لشکر 21 حمزه را عهده دار بودهاند در خصوص جناب سروان سیروس مرزی سرتیپ شهید سیروس مرزی میفرمایند:
شهید بزرگوار فرماندهی گروهان ارکان گردان 785 بودند من هم در ستاد گردان تحت فرماندهی آن شهید بزرگوار بودم خوب از خصوصیات بارز آن بزرگوار ایشان با توجه به سن بالای که داشتند واقعا" مثل یک افسر جوان فعال بودند و انسان بسیار شریف و دلسوزی بودند هیچگاه غرور کاذب نداشتند با همه مهربان بودند با تمام پرسنل تحت امرش مثل یک پدر مهربان و دلسوز بودند همیشه همه را نصیحت میکرد.
سربازان جوان را بیشتر و خود را در مقابل آنها مسئول میدانست و همیشه میگفت: «این سربازان جوان به دست ما امانت است». هیچگاه با تندی و پرخاش با زیردستان خود برخورد نمیکرد. مرد شریف و با ایمانی بودند. بسیار با تقوا و آدم خدا ترسی بود. هیچگونه ریاکاری نمیکردند؛ اگر عبادت میکردند فقط برای خدا بود. مرد واقعا" خالص بودند من خودم خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم انسان با گذشتی بود. آخرین دیدارم با شهید بزرگوار صبح عملیات 21/4/1367 بود. زیر آتش توپخانهی دشمن فاصلهی سنگر من با شهید بزرگوار خیلی کم بود به صد متر نمیرسد؛ شاید بیست دقیقه بیشتر طول کشید تا من توانستم با هزار بدبختی به سنگر ایشان برسم، دقیقا" سنگر ایشان زیر یک تپه کله قندی بود بالای آن یک سنگر انفرادی بود با هم به اتفاق با سینه خیز رفتیم سر تپه داخل سنگر تمام منطقه را دود گرفته بود.
دراثر اصابت گلولهی توپخانه و خمپاره و کاتیوشا تمام علفهای منطقه در فصل تابستان خشک شده بود آتش گرفته بود جهنم واقعی شده بود حتی فاصلهی بیست متری به سختی دیده میشد، خط اول شکسته بود صدای تیراندازی سلاح سبک دشمن لحظه به لحظه نزدیگتر میشد، این شهید بزرگوار میگفت: «خدایا خودت کمک کن! خودت کمک کن! به این جوانها ».
حدودا" بیست دقیقه با هم بودیم آمدیم پایین تپه از هم جدا شدیم من آمدم پیش سربازان خودم سپس رفتم پیش ستوانیکم مطواعی با جناب سرهنگ حمید سرلکی با هم بودند تمام بیسمها توسط عراقیها و منافقین اشغال شده بود با هیچ کجا نمیشد تماس گرفت آقای مطواعی اکنون پس از سی سال این خاطرات تلخ را مرور میکنم دیگر گریه امانم نمیدهد. برای شادی ارواح طیبه 21/4/1367 و شیهد بزرگوار سیروس مرزی عزیز صلوات. امیدوارم این شهید عزیز و سایر شهدای همرزممان در آن دنیا شافع ما باشند. انشاءالله
جناب سرهنگ جانباز علی شهبازی از شما تشکر میکنم که خاطره بزرگ مردی چون سروس مرزی را زنده کردید اگر عکسی به دست شما رسید لطفا" ارسال نمایید.
شادی روح شهدای جنگ تحمیلی به خصوص شهید سیروس مرزی صلوات.
برچسبها: شهید سیروس مرزی
سلام علیکم.
سرهنگ بازنشسته پیاد ستاد محمد مطواعی که خود استخدامی 22 بهمن 1358 اولین سری دانشجویان استخدامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است میگوید: « کمالخانی، ریاضتی و من هر سه جمعی گروهان یکم گردان 22 بهمن بودیم که گردان ما را در بدو استخدام جناب سرهنگ نامجوی (شهادت 1360ش) با هماهنگی جناب سرگرد یوسف کلاهدوز (شهادت 1360ش) پانزده روز به پادگان امام حسین(ع) بردند و آموزشهای اولیهی سپاه را فرا گرفتیم. با توجه به اینکه آن روزها هنوز دانشکده افسری جولانگاه افکار سیاسی گروهکهای مختلف بود. جناب سرهنگ سیدموسی نامجوی (شهادت 1360ش) محل آموزش سال تهیهی گردان 22 بهمن را به مرکز آموزش 06 پاسداران در چهارراه پاسدارن منتقل کردند که دانشجویان جدید با دانشجویان قدیمی ارتباطی نداشته باشند که افکار آنان به دانشجویان استخدامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی منتقل گردد. نتیجهی این فکر جناب سرهنگ نامجوی (شهادت 1360ش) تربیت دانشجویان وفادار به انقلاب اسلامی و عاشقان شهادتی مانند ریاضتی و کمالخانی بود که تحویل ارتش داده شد، همانانی که وقتی بنیصدر (رئیسجمهور) برای سوارشدن به بالگرد وارد دانشگاه افسری شد، گردان 22 بهمن گردان عاشقان شهادت در اقدامی خودجوش شروع به دویدن و ورزش کردن نمودند و در حوالی زمین چمن دانشکده فریاد فرماندهی کل قوا - خمینی روح خدا را به گوش او رساندند و این مهرهی امریکایی گفت: «دانشگاه افسری هم از دست رفت.»
شادی روح شهید ریاضتی و کمالخانی صلوات.
برچسبها: شهید محسن کمالخانی , شهید مجید ریاضتی
شهید محمد ابراهیم امینی
ولادت: 01/12/1328
استخدام: 13/08/1348
شهادت: 16/07/1359
شهید محمد ابراهیم امینی فرزند حسین، در روز اول اسفند ماه 1328 در تهران به دنیا آمد. مادر بزرگوارش میگوید: پانزده سالم بود. سه ماه بود حامله بودم که به مشهد رفتم. ماه مبارک رمضان را در مشهد بودم، یک شب خواب دیدم در حرم حضرت رضا7 هستم، یک آقایی مثل خدام درب را باز کرد و به من گفت: بیا داخل و زیارت کن، من رفتم و قبر را زیارت کردم و یک انار بزرگی را که روی قبر بود به من داد. صبح که خواب را برای پدرم تعریف کردم، ایشان به من گفتند که فرزندت پسر است و فرزند مؤمنی خواهد بود. فرزندم در هنگام ظهر و همزمان با پخش اذان به دنیا آمد.
وی چهار ساله بود که پدرش را از دست داد. در سن 6 سالگی به کودکستان رفت و بعد از آن وارد دبستان جعفری در میدان اعدام (میدان محمدیه) گردید. او همكلاس شهید تندگویان بود. در مدرسه قاری قرآن و پیش نماز همکلاسیهایش، میشد. در انجام تکالیف مدرسه و تکالیف مذهبی بسیار کوشا بود، از 7 سالگی نماز و از 9 سالگی روزه را کامل میگرفت و بعد از ظهرها در مغازه پدربزرگش کار میکرد. پس از طی دبستان که در آن زمان 6 سال داشت جهت ادامه تحصیل به مدرسه میرداماد و بعد از آن به مدرسه پهلوی سابق جنب بیمارستان بازرگانان رفت. دبیر ریاضی او در مدرسه مزبور شهید رجایی بود.
در دبیرستان شاگرد اول شد و قرار بود صدا و سیما از وی گزارش تهیه کند، حاضر به انجام مصاحبه جهت تهیه گزارش نشد و اظهار مینمود این کار خودنمایی است. پس از دوران دبیرستان در سن 19 سالگی در سال 1348در کنکور دانشکده افسری و دانشگاه سراسری به صورت همزمان شرکت نمود و در هر دو دانشگاه پذیرفته شد. چون نتیجه دانشگاه افسری زودتر اعلام شد، به ارتش پیوست و علیرغم مذهبی بودن خانواده و نارضایتی آنها از ارتش زمان شاه، اصرار بر این داشتند که وارد ارتش نشود، ولی او اظهار مینمود من با رفتنم به ارتش عوض نمیشوم، من باید خودم خوب باشم.
برچسبها: شهید محمد ابراهیم امینی
ادامه مطلب
شهید حسین الیاسی
ولادت: 22/12/1340
استخدام: 16/09/1360
شهادت: 21/01/1367
شهید حسین الیاسی فرزند علی اصغر در تاریخ 22/12/1340 در شهر تهران در خانواده ای مذهبی و مؤمن دیده به جهان گشود. وی با موفقیت دیپلم خود را در رشته برق گرفت. فکر رفتن به جبهه ذهن او را مشغول کرده بود و از طریق ارتش به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام گردید.
شهید الیاسی در منطقه فرمانده گروهان بود و رشادتها ودلاوریهای زیادی را از خود به جا گذاشت و تا لحظه شهادت زبانزد خاص و عام بود. سرانجام در تاریخ 21/01/1367 در منطقه پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به لقاء الله پیوست. مزار پاکش در بهشت زهرای تهران، قطعه 53 واقع میباشد.
خاطره از زبان پدر شهید:
شهید حسین الیاسی از همان ابتدا عاشق وطن و خاک میهن خود بود تا این که جنگ تحمیلی شروع شد و وظیفه خود دانست که برود و از ناموس و کشورش دفاع کند. وقتی حسین میخواست به جبهه برود من و مادرش خیلی ناراحت بودیم. میگفت: ناراحت نباشید من سعی میکنم زود به شما خبر بدهم که حالم خوب است و برایتان حتماً نامه مینویسم و شما را از حال خودم با خبر میکنم.
اوایل هم دقیقاً همین طور بود. کارهای بسیجیها را انجام میداد. برایشان مهمات میبرد و ... اما در عملیات بیت المقدس 7 بود که به جلو اعزام شد یک شب قبل از آن پیش ما بود و به ما گفت: من را حلال کنید. شاید دیگر برنگردم و شهید شوم. ما میگفتیم دیگر از این حرفها نزن. حسین رفت و فردایش به همراه پنج تن از دوستانش به عملیات بیت المقدس 7 رفتند و در شلمچه هر 5 نفر آنها شهید شدند حتی یکی از آنها برای ما تعریف نكرد که چه اتفاقی افتاده و فقط به ما گفتند که حسین شهید شده است.
بعد از چند روز یکی از دوستانم به من گفت که اخبار رادیو عراق اعلام کرده که یک سری از افرادی که در عملیات بیت المقدس بودهاند اسیر شدند و اسامیشان را خواندند که اسم حسین الیاسی هم در آنها بود و ما خوشحال شدیم که حسین زنده است و برمی گردد. اما بعد از 9 سال تکههایی از استخوانهای حسین را برای ما آوردند و دیگر امیدی برای برگشتن حسین نداشتیم. شادی روحش صلوات.
برچسبها: شهید حسین الیاسی
سلام علیکم
در دهمین روز از فصل پاییز سال 1341 امیرعلی اسدنژاد در شهر تهران دیده به جهان هستی گشود. وی پس از پشت سر گذاشتن دوران طفولیت، راهی مدرسه شد و پایههای تحصیلی را یکی پس از دیگری با موفقیت سپری مینمود.
امیرعلی پس از اخذ مدرک دیپلم، در سال 1362 به استخدام دانشگاه افسری درآمد و بعد از سه سال با رسته پیاده و اخذ درجهی ستواندومی از دانشکده افسری امام علی(ع) فارغالتحصیل گردید، مدت هفت ماه در مرکز آموزش پیاده شیراز، دورهی مقدماتی رسته پیاده را پشت سر گذاشت و پس از طی دوره با درجه ستوان دومی به لشکر 58 تکاور ذوالفقار در منطقهی عملیاتی اسلامآباد غرب مشغول دفاع از سرزمین اسلامی ایران گردید سربازان را چون برادر دوست داشت و با آنان گل کوچک بازی میکردند.
امیرعلی اسدنژاد به مدت یازده ماه بهعنوانِ فرمانده دسته و معاون گروهان در مناطق عملیاتی به مبارزه با دشمن بعثی عراق مشغول بود که سرانجام در تاریخ 06/05/1367 در منطقهی عملیاتی گیلانغرب براثر اصابت گلولهی قوای عراقی، دعوت معبودش را لبیک گفت و به جمع شهدای دفاع مقدس پیوست. پیکر مطهر این شهید عالی مقام و سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران، در امامزاده عباس چهاردانگه به خاک سپرده شد. شادی روحش صلوات.
شادی روح 213255 نفر شهدای دفاع مقدس و بیش از دو هزار شهید مدافع حرم الهم صل علی محمد و آل محمد.
برچسبها: شهید امیرعلی اسدنژاد , شهدای مظلوم
شهید امیرحمید امیرجلالی
ولادت: 21/05/1342
استخدام: 08/08/1361
شهادت: 17/03/1367
شهید امیر حمید امیر جلالی در بیست و یکم مرداد ماه 1342 در خانوادهای مذهبی در شهر تهران به دنیا آمد . او در دوران کودکی فردی مهربان و دلسوز بود و با اخلاق نیکویش، همه اطرافیان را مجذوب خود کرده بود. وی علاقهی بسیار شدیدی به درس خواندن داشت و در بیشتر اوقات کتابهای درسی اطرافیان را به دست میگرفت و مشغول ورق زدن آنها میشد. عاشق ورزش بود و همین علاقهی شدید باعث شد پدرش او را در باشگاه ورزشی محله ثبت نام کند.
امیر حمید، دوران تحصیل خود را با نظم و انضباط خاصی سپری میکرد. همیشه مورد تشویق مسئولان مدرسه قرار میگرفت. الگوی بسیار خوبی برای همکلاسیهایش بود و همیشه در درسها به آنها کمک میکرد.
دوران تحصیل وی با پیروزی انقلاب اسلامی همزمان بود. به همین علت شهید بعد از مدرسه در راهپیماییهای مردمی شرکت میکرد. او در تظاهراتها حضوری فعال داشت و یکی از رهروان و پیروان واقعی امام خمینی1 بود.
آن شهید بزرگوار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علاقمند به خدمت در نظام شد و پس اخذ مدرک دیپلم، در کنکور ورودی دانشکده افسری شرکت نمود و در تاریخ 08/08/1361 وارد دانشگاه افسری شد. او تحصیلش را در دانشگاه با روحیهی بالایی شروع کرد و در هر شرایطی انظباط را سر لوحه کار خود قرار میداد و در همهی آزمونهای دانشگاه موفق بود و با سربلندی، تمام مراحل را سپری کرد.
برچسبها: شهید امیرحمید امیرجلالی
ادامه مطلب
شهید سید محمد هاشم آل آقا
ولادت: 27/08/1324
استخدام: 00/00/1344
شهادت: 20/05/1363
شهید سرتیپ خلبان سید محمد هاشم آل آقا در 27 آبان ماه 1324 در خانوادهای مذهبی و روحانی به دنیا آمد. او از نوادگان آیت الله وحید بهبانی و علامه ملا صالح مازندرانی و علامه مجلسی میباشد.
وی پس از سپری نمودن دوران طفولیت، راهی مدرسه شد و در سن 18 سالگی با معدل عالی از دبیرستان فارغ التحصیل گردید و سپس وارد دانشكده افسری گردید.
محمد هاشم، علاقه فراوانی به حرفهی خلبانی داشت و به همین جهت، این حرفه را انتخاب و پس از طی دوره خلبانی در شهرهای شیراز و تهران و اصفهان، مشغول به خدمت در نیروی هوایی ارتش شد.
او بسیار دلسوز و مهمان نواز بود. هرگاه به كرمانشاه میرفت به تمام فامیل سر میزد و به افراد فقیر و تهیدست كمك میكرد.
برچسبها: شهید سید محمد هاشم آل آقا
ادامه مطلب
اطلاعیه
برادران بزرگوار رزمندگان پایور و سربازان گردان 785 پیاده تیپ 1 لشکر 21 حمزه اگر عکسی از ستوانیکم سیروس مرزی فرماندهی گروهان ارکان گردان دارید لطفا برای من ارسال نمایید.
ممنون و تشکر از شما عزیزان.
شادی روح شهدای گردان 785 پیاده به خصوص جناب سروان مرزی صلوات.
برچسبها: شهید سیروس مرزی
