سلام علیکم. مقام معظم فرماندهی کل قوا امام سیدعلی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در مهر 1399 فرمودند: تجربیات دفاع مقدس خود را به نظریه تبدیل کنید. برداشت من از سخن‌رانی‌های معظم‌له این گونه بود که نظریه ایشان در خصوص ارتش و نیروی زمینی این گونه است: ارتش افتخار مجاهدت فی‌سبیل‌الله را چون مدالی درخشان بر سینه‌ی خود دارد. بدنه‌ی ارتش خوب است و سران ارتش مردان مؤمن، مورد اطمینان، دلسوز و کارآمد هستند.» ارتش سرافراز و سپیدرویی در خدمت مردم و در راه خداست. ارتش محبوب‌ترین و برای آرمان‌ها ملت فداکاری می‌کنند. ارتش جمهوری اسلامی ایران، یک ارتش آبرومند، پاک و مردمی است. ارتش ما یک ارتش سربلند، با افتخار و با ایمان است. ارتش در میدان‌های نبرد مردانه ایستاد، مقاومت، فداکاری کرد و شهدای بزرگی داد. ارتش ما یک آزمایش ارزنده و درخشانی را نشان داد؛ ارتش در طول این سال‌ها لحظات دشوار و پر زحمتی را گذراند. تلاش همه‌جانبه و صادقانه‌ی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، من خودم هم در مواردی، شاهد این تلاش صادقانه و مؤمنانه بوده‌ام. نیروی زمینی که در میدان‌های خطر و در خط اول آتش حاضر می‌شود عزیزان و محبوب قلب‌های ملت‌اند. ارتش، در دل و ذهن مردم جا گرفته، مردم شما را همچون عناصری مقدس دوست دارند. ارتشیانی که با همه‌ی وجود، شبانه‌روزی، نیمه‌شب، صبح زود، استراحت، خواب و خوراک را از خود می‌گیرند در میدان‌های خطر و در خط اول آتش در جبهه‌های جنگ، جبهه‌های شرف و افتخار ارزنده و درخشان حاضر می‌شوند و از جانشان مایه می‌گذارند، آن‌ها عزیزان و محبوب قلب‌های ملت‌ هستند. رزمندگان نیروی زمینی محوری، اگر زحمت می‌کشید، آموزش می‌بینید، عرق می‌ریزید، در زمستان‌های سرد در نقاط سردسیر کشور در تابستان سوزان در نقاط گرمسیری حضور دارید دلتان شاد است که برای ملت‌تان، مردم‌تان و مرزهای میهن‌تان و انقلاب شکوهمندتان این همه رنج را تحمل می‌کنید. ارتش صادقانه، هم‌سو و هم‌دل با ملت و در کنار مردم است. ارتش در دل و ذهن مردم جا گرفته است. ملت علاقه‌مند و هوادار ارتش است و خدا ارتش را سرافرازتر خواهد کرد. نیروی زمینی ارتش در جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس در مقابل تهاجم دشمن، در دفاع از مرزها و شهرها، در سرتاسر جبهه‌های طولانی جنگ، نیروی زمینی به‌قدر توان و همتی که برای دوست و دشمن در موارد بسیاری شگفت‌آور بود مثل نوک پیکانی بود و توانست وظایف بزرگی را انجام دهد که مردم آنان را همچون عناصری مقدس دوست دارند. سلامتی فرماندهی کل قوا صلوات.


برچسب‌ها: فرماندهی کل قوا

تاريخ : شنبه بیست و ششم مهر ۱۳۹۹ | 10:25 | نویسنده : رزمنده‌ی دفاع مقدس |

 سلام علیکم. وقت به خیر، خوب است بدانید! مقام معظم رهبری در دیدار با شورای خلیفه‌گری می‌فرمایند: هرگز فراموش نمی‌کنم زمانی که در اهواز در سنگر با سربازان داشتم و از وضع آن‌ها جویا می‌شدم یکی از سربازها روی به من کرد و گفت که من ارمنی هستم. من فوق‌العاده احساس شادی کردم که این ارمنی در کنار مسلمانان می‌جنگد، چنان برادرانه و صمیمانه در کنار هم می‌جنگند که هیچ احساس نمی‌کرد که در کنار این همه مسلمان قرار دارد و دیگران هم در فکر آن نبودند که هم‌رزم آن‌ها یک ارمنی است و هر دو نیز برای یک هدف می‌جنگیدند. شادی روح شهدای ارامنه صلوات.


برچسب‌ها: امام خامنه‌ای

تاريخ : سه شنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۹ | 19:13 | نویسنده : رزمنده‌ی دفاع مقدس |

سلام علیکم. نامه اي كه قصد داشتيد بنويسيد اما ننوشتيد به دستم رسيد . نيازي هم نبود بنويسيد . از اين نامه هاي نانوشته گه گاه به دست ما مي رسد . بارنگ سفيد بر روي كاغذي از جنس حيرت نوشته بوديد :((  چرا جنگ؟ ))
من سن شما را نمي دانم ولي نسل ما نسلي نبود كه حساب و كتاب بلد باشد و هميشه با خود ترازويي را حمل كند كه سنگ آن از جنس هزينه ها و محاسبات دقيق سياسي و اقتصادي باشد . مشكل ما اين بود كه وقتي جنگ شروع شد ، وقت نداشتيم چون و چرا كنيم . بك روز به هواي ديدن كبوتر هاي مهاجر پاييزي ، سرمان را به سوي آسمان بلند كرديم كه ديديم آسمان پر از هواپيما هاي بعثي است . باور كنيد ، فرصت بحث و جدل نبود ؛ و گرنه شايد ما هم كمتر از شما مخالف جنگ نبوديم .
ما هنوز بالغ نشده بوديم كه روي دوشمان سنگيني جنازه دوستان مان را احساس كرديم . هنوز وزن و قد و اندازه ي خودمان را نمي دانستيم كه فهميديم كلاشينكف سبك تر از ژسه است و صداي خمپاره ، زير تر از صداي موشك است .
فرق است بين نسلي كه صداي انفجار را فقط شب هاي چهارشنبه سوري در ميدان هاي زيباي شهر شنيده است با نسلي كه گوشش پر است از صداي نارنجك و زوزه خمپاره و نعره راكت . ما هنوز داخل آدم هاي بزرگ نشده بوديم كه هفته اي يكبار وصيت نامه مي نوشتيم و براي لباس هاي كهنه و چند دفتر و كتاب و دوچرخه هميشه پنچرمان وارث تعيين مي كرديم .
الان هم از ما انتظار نداشته باشيد كه مثل شما طعم زندگي چشيده باشيم و براي رسيدن به آن خود را به آب و آتيش بزنيم . من هنوز اسم كسي را نمي شنوم كه مرا ياد يكي از دوستان شهيدم نيندازد . دوستي داشتيم كه از جان دوست ترش مي داشتيم . جلو چشمم تكه تكه شد و وقتي مادرش من را ديد ، با چشمانش به من مي گفت كه چرا تو بماني و از فرزند من جز چند تكه گوشت و مقداري استخوان برنگردد ؟ هنوز هم وقتي از كوچه آنان مي گذرم دلم مي لرزد كه مبادا باز با آنان روبه رو شوم . مي بينيد خانم يا آقاي عزيز ؟ ما حتي از زنده بودنمان شرمساريم .
شايد حق با شما باشد و شايد درست همين باشد كه هركس به فكر خودش باشد و گليم خود را از آب بيرون بكشد من نميدانم . اما مي دانم كه اين خوش فكري ها و عافيت طلبي از ما ساخته نبود . ما زندگي نمیكرديم ؛ ما فقط خاكريز و سنگر و حمايل و اين چيز ها را مي شناختيم . ما نسلي بوديم كه ميان خاك و خون و آتش ؛ عروسي مي گرفتيم و در حجله هم دلمان براي سنگر ، تنگ مي شد .
نمي دانم تا حالا صداي برخورد موشك را با زمين شنيده اي . كمي با موسيقي پاپ و راك فرق دارد ؛ ولي تا بخواهي حال و هواي ادم را عوض مي كند تا ساعت ها بعد از آن ، دنيا تيره و تار است و از دهان هيچ كس صدايي نمي شنود . احتمالا دليلش اين است كه موشك ها غير از اين يك عده را هم كر و كور و موجي مي كنند . مي بينيد چه قدر موسيقي ما با شما فرق مي كرد ؟ پس قبول كه افكار ما هم كمي متفاوت باشد .
روزگاري كه بر ما رفت ، با روزگار شما فرق هايي دارد . مثلا غم و غصه هاي شما خيلي لطيف اند . شما غصه لايه اوزون و رطوبت هوا در پاسارگاد را مي خوريد كه خيلي رمانتيك و قشنگ اند . اما ما نگران تانك هاي غول پيكري بوديم كه اگر يك لحظه از آن ها چشم بر مي داشتيم بايد در تجريش و زعفرانيه پيدايشان مي كرديم .
راستي مي داني چرا ما معمولا در فكريم ؟ چون همه ما هميشه فكر مي كنيم چيزي را گم كرده ايم ؛ اما نمي دانيم چيست . امروز كه رفتم جلوي آينه ، ناگهان فهميدم ما چي گم كرده ايم . به نظر تو كسي كه در عرض چند سال نا قابل ، يك مرتبه از نوجواني به پيري مي رسد ، چه چيزي را گم كرده است ؟ نه ؛ اشتباه كردي . ما جواني و ميان سالي مان را گم نكرديم . ما قلب و روحمان را جا گذاشته ايم . كجا ؟ در بيابان . يكي نيست كه به ما بگويد : پس شما در خيابان چه مي كنيد ؟


برچسب‌ها: شهدا

تاريخ : سه شنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۹ | 19:7 | نویسنده : رزمنده‌ی دفاع مقدس |
.: Weblog Themes By bahman58 :.