سلام علیکم.
در صورتیکه تمایل دارید با دلاوری از حماسهسازی از عاشقان شهادت گردان 151 پیاده دژ خرمشهر آشنا شوید سرگذشت ستوان اسماعیل زارعیان را بخوانید.
دژ مرکزی که در آخرین ساعات 1/7/1359 به علت بمباران و گلوله باران تخلیه شده بود به همت تعداد 43 نفر از دلیر مردان ارتشی گردان 151 دژ که هم قسم شده بودند باز پس گرفته شد و نیروهای دژ توانستند با یک یورش مردانه حتی دژ شلمچه عراق را که در مقابل دژ ایران بود را هم به تصرف در بیاورند و پرچم جمهوری اسلامی ایران را بر فراز آن به اهتزاز در آورند. این عملیات نتیجه اهتمام ستوان جوانی بود که فقط یک قبضه تفنگ 106 میلیمتری در اختیار داشت و با همان سلاح جانانه میجنگید.
ستوان اسماعیل زارعیان در مقابل نیروهای عراقی نشان داد که این بیشه هیچگاه خالی از شیر نیست مبارزات این ارتشی قهرمان آنچنان بلای جان سرداران عرب شده بود که عراقیها او را در رادیو و تلوزیون مورد خطاب قرار داده و میگویند ستوان زارعیان تو میخواهی با یک قبضه تفنگ 106 میلیمتری در مقابل سپاهیان ما بایستی؟
چون این جناب سروان شجاع ایرانی به مقاومت و حملات پارتیزانی خود ادامه میدهد عراقها برای سر او جایزه تعیین میکند و از ستون پنجم خود میخواهد هر طور شده او را به قتل برسانند.
ستوان زارعیان در رزم به نیاکانش اقتدا کرد و شجاعت و دلیری او در رزم به گفته هم رزمانش قوت قلبی بود برای آنهاستوان اسماعیل زارعیان در حالی که دیگر فشنگی برای شلیک نداشت با شنا کردن خود را به آن سوی رودخانهی کوت شیخ رسانده بود. یکی از همرزمان او میگوید وقتی او را با لباس خیس دیدیم به او گفتیم اسمش در گروه شهدا و مفقودین رد شده است، او لبخندی زد و گفت من تا خرمشهر را از عراقیها پس نگیرم شهید نخواهم شد و اظهار داشت که قبل از آمدن به این سمت بر روی دیوار یکی از خانه نوشته است خرمشهر ما بر میگردیم. روزی که عملیات بیت المقدس انجام شد، او با خط خودش بر روی یکی از دیوار ها نوشت خرمشهر ما آمدیم...
نحوه شهادت این افسر قهرمان در عملیات رمضان خود گویای شجاعتی است که در خون تک تک ایرانیان است مخصوصا به هنگامه دفاع از نام ایران...
یکی از همرزمانش میگوید گلوله 130 میلیمتری به نزدیکی ما خورد و یک دست او قطع شد او دست خود را برداشت و در جیب گذاشت و با آن دست فرمان پیشروی صادر کرد دقایقی بعد گلوله دیگری منفجر شد و این بار دست دیگر او همراه با جراحات متعدد در بدنش قطع شد و به شهادت رسید ....
شاهدان عینی او را اعجوبه نظامی میدانند. در فتحالمبین مجروح شد و درون پایش دو تا میله گذاشتند با این حال جنگ را رها نکرد و دوباره آمد . او را می خواستند رییس رکن 4 بکنند؛ اما نپذیرفت و گفت من نیروی پیاده هستم و حاضر نیستم پشت میز بنشینم ...او بعد از جراحات متعدد آنقدر ضعیف شده بود که به هنگام راه فتن گاهی به زمین میخورد ...در عملیات رمضان به فیض شهادت نائل آمد.
کسی که پیکر او را جمع و به پشت جبهه تخلیه نمود ستوان امینی بود که یک ساعت بعد خودش شهید شد آخرین جملاتی که ستوان زارعیان به زبان جاری ساخت این بود: ما باید در مقابل این دشمنان بیناموس مقابله کنیم که نتوانند به ناموس ما تجاوز کنند ما باید در جبهه حضور داشته باشیم...
پیکر ستوان امینی هم توسط درجهداری تخلیه شد و دقایقی بعد آن درجهدار مورد اصابت ترکش قرار گرفت و سرش از تنش جدا شد او بیش از بیست متر را بدون سر دوید و سپس بر زمین افتاد.
آری اینگونه است رسم ارتشیان، ارتش ایران. خود زانو زدند تا ایران زانو نزند...
ویژه نامهی ارتش در خرمشهر قسمت اول (نیروی زمینی) گنج جنگ
شادی روح شهدا صلوات.
شادی روح شهید اسماعیل زارعیان صلوات.
برچسبها: شهید اسماعیل زارعیان , شهدای گردان 151 دژ خرمشهر , شهدای دژ
